خوب اول از همه توی لحظه های عرفنیتون برای منم دعا کنین مخصوصا این روزها
خب به یکی از بهترین فصلهای کتاب انه از اونلی رسیدیم من عاشق این قسمتم وای اگه سریال رویای سبز یا همون انه رو دیده باشید میدونید چی میگم وقتی که انه ودایانا دنیال گاو افتاده بودن بعدم کلا افتادن توی گل ولای انه از پشت و رو گلی شده بود یکی از بهترین قسمتهای سریال بعدم که گیلبرت از را ه میرسه کلی انه وداینا از سر ووضعشون خجالت میکشن خب یه جای داستان توی سریال جاش عوض شده به این صورت که گیلبرت وپدرش گاو از انه میخرن
پ ن : امیدوارم بزودی دوباره چخش مجدد رویای سبز از طریق صدا و سیما رو بزارن واقعا از به یاد اوردن صحنه های سریال قند تو دلم اب شد
خوب بریم سراغ پیامهای اخلاقی این سمت نول اول اینکه وقتی داشتم دوباره این قسمتو میخوندم فکر کردم انی هم وقتی به گرین گیبلز رفت میتونست مثل خیلی های دیگه برای خودش احساس تاسف کنه چرا والدین خوبی نداره چرا تو پرورشگاه بزرگ شده چرا و خیلی چراهای دیگه و مثل خیلی از دخترهای اون زمون درسو ول کنه و یه زندگی مثل خانم لیند فضول (کنجکاو به کسی بر نخوره ) یا ماریلا ی سر سخت وگاهی سنگ دل بشه البته منظورم نیست که این طور افراد زندگی خوبی ندارن منظورم اینه که خود انسان میتونه زندگیشو بسازه فرقی نمیکنه بچه سر راهی باشی یتیم باشی پولدار باشی فقیر باشی و این قسمت بوضوح داره اینو به انسان میفهمونه اینکه انه خواست با بقیه مهربون و رو راست باشه و سعی خودشو تو زندگیش بکنه والبته نمیگم همه ی اینها براحتی اب خوردن اول از همه به خودم میگم که من نباید تسلیم بشم انه هم توی این راه سختی های زیادی کشید و از خیلی چیزها چشم پوشید تا اوضاع کمی بهتر بشه ودوباره به راهش ادامه داد و... رسید بجایی که هست یا بود نمونه بارزشم توی جامعه هر روز داریم میبینیم ادمهای موفق ادمهای کمی نقطه مقابل
خوب یه چیز دیگه هم که یادم اومد توی فصل قبلی انه خانم لیندو زود قضاوت کن معرفی کرد قضاوتش در مورد یانگی ها اما توی اخرهای این فصل خودش به این درد دچار میشه ببینیم توی فصل بعدی میفهمه یات نه ؟؟
چقدر نوشتم ولی واقعا ای کاش سریال دوباره پخش بشه
برای خوندن برین ادامه مطلب
به وبلاگ انه شرلی خوش اومدید